اگه مردی تقلب کن...
منبع:افسران جوان جنگ نرم _ @afficer17
امیدوارم بدردتون بخوره تا بفهمید دکترتون چی میده به خوردتون
منبع:افسران جوان جنگ نرم _@ afsar17
دشت هایی چه فراخ!
کوه هایی چه بلند!
در گلستانه چه بوی علفی می آمد!
من در این آبادی پی چیزی می گشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری،ریگی،لبخندی.
پشت تبریزی ها
غفلت پاکی بود،که صدایم می زد.
پای نیزاری ماندم،باد می آمد،گوش دادم:
چه کسی با من حرف می زد؟
سوسماری لغزید.
راه افتادم.
یونجه زاری سر راه،
بعد جالیز خیار،بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک.
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم،پاها در آب:
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است!
نکند اندوهی سر رسد از پس کوه.
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ،می چرد گاوی در کرد.
ظهر تابستان است
سایه ها میدانند که چه تابستانی است.
سایه های بی لک،
گوشه ای روشن و پاک.
کودکان احساس!جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست.